ناگهان یک پری کوچک سر میزشان ظاهر شد و گفت: چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستید و درتمام این مدت به هم وفادار موندید ، هر کدامتان میتوانید یک آرزو بکنین.
خانم گفت: اووووووووووووووووه، من میخواهم به همراه همسر عزیزم ، دور دنیا را سفر کنم.
پری چوب جادوئیش را تکان داد و دوتا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک در دستش ظاهر شد.
حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت:خب ، این خیلی رومانتیکه و فقط یکبار در زندگی اتفاق میافته ، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خود داشته باشم.
خانم و پری سخت ناامید شده بودن ولی آرزو، آرزو دیگه!!!!
پری چوب جادوئیش را چرخاند و .....آقا 92 ساله شد!
پیام اخلاقی این حکایت: مردها شاید موجودات ناسپاسی باشن، ولی پری ها مونث هستند. [/B]
__________________
تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیبتر که چه آسان نبودنت شده عادت چه بیخیال نشستیم نه کوششی نه وفایی فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی!
تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیبتر که چه آسان نبودنت شده عادت چه بیخیال نشستیم نه کوششی نه وفایی فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی!